امروز ماشینو تحویل گرفتیم و واقعا خوشحال هستم.و خدارو شکر میکنم.همسرم خیلی خوشحال بود و اخرین باری که دیدمش اینطور باشه روز عقدمون بود یطوری انگار حواسش نبود تو آسمونا بود.امروزم نشست پشت فرمون و خیلی ذوق داشت.درسته خودش خریده ولی اونقدر بمن احترام میذاره که همش میگه مبارکت باشه .

طرز فکر آدما خیلی باهم فرق میکنه. ماشینو بردیم پارکینگ خونه ا و همش میگفتن دنیا دوروزه ماشینو نکهدارید سوار شید.ولی من جور دیگه ای فکر میکنم.بنظرم عقلانی فکر کردن بهتر از احساسی فکر کردنه.یک قدم نزدیک شدیم.و گاهی حسرت اینو میخورم کاش میتونستم از لحاظ مالی به همسرم کمک میکردم .تا بتونیم موقعیت های بهتری رو‌بخریم.ولی اون نا راضی نیست و خوشحاله منم ناراضی نیستم بااینکه توی خونه ام یک عالمه کار ریخته سرم‌تازه با یدونه بچه.زنداداشم دیگه نرفت سرکار بخاطر بچه هاش.نمیدونم ولی بازم خدارو شکر میکنم.

اینکه خرید‌ماشینو سکرت نکهداشتم خیلی خوشحالم کسی نمیدونه البته کسی از خانواده خودم‌ نمیدونه.بیشتر هم‌بخاطر عروسا نکفتم وگرنه جاریای حسودی ندارم.به پدر مادرمم نکفتم چون میشناسمشون از خوشحالی زیاد از دهنشون درمیره میگن.فعلا تا پنج شیش ماه نکه میداریم‌تا ببینیم خدا چی‌ میخواد برامون.

مامان ع اگه اتو رو بخواد میدم بهش و میرم باهاش طلا میخرم بالاخره ۱۵تومنم ۱۵تومنه میتونم روش حساب کنم برا خونه.