129: اخرین روز های سال

میخواهم زنده بمانم.بنظرم فیلم قشنگی بود تا قسمت ۲۰هیچ‌گافی توش نبود تا قسمت اخرش که من یه سوتی گرفتم ازش ولی تنها فیلمی بود که از دیالوگاش خوشم اومد.

کاش صدای یخچالمون نمیومد یکم توی سکوت شب خلوت میکردم باورت میشه گاهی میگم برم این لامصبو از برق بکشم چرا انقد صداش زیاده اخه🥶🥶

128: دوباره،،،

معمولا بعد از سحری ها نمیخوابیدم و‌قران میخوندم و بعدش آشپزخونه رو‌مرتب میکردم این‌روال کار اول رمضون تاالان بود اما دیروز بدجور بیحال بودم کلا رومبل درازکش کشیده بودم ازخودم ناراحت بودم چرا پانمیشی‌کاری بکنی

ولي امروز‌کاملا حق میدم بخودم...فهمیدم چم شده

127: آخیش

فقط میتونم بگم آخیش😄

خودمو راحت کردم همتونو محدود کردم دیگه نمیتونید دایرکت بدید

من همینطوریش وقتی میبینمتون بالا میارم

حالا هرروز واسم سه چهارتام پست میفرستید هرروز قیافه نحستون بیاد جلو چشمم؟؟؟

برای همیشه محدود شدید دیگه هیچ دایرکتی ازتون دریافت نمیکنم بدون اینکه بفهمید و بدون اینکه بلای یا انفالوتون کرده باشم😃

واقعا خسته شدم ازینکه همیشه دایرکتم پر بود از پیامای شمایی که هیچ وقتم باز نمیکردم‌نگاه کنم.

پیس پیس گروه زده واسم نکبت...🤮فقط من از تو آتو بگیرم حالتو میگیرم

126:

دوروز گذشته خیلی بهم سخت گذشت یعنی طوری که از طرف خانوادم دستکاری روانی داشتم میشدم تاااینکه امروز منفجر شدم...

بعضی وقتا فکر میکنم خونواده همسرم سمی ان خونواده خودم سمی تر!

ادامه نوشته

125: مادر شوهر

ادامه نوشته

124:درد دل

واقعا یه سری حرفا هست که نمیتونی حتی به‌نزدیکترین‌ آدم‌زندگیت یا امن ترین آدم‌زندگیتم بگی چون وقتی بگی اونی که آسیب میبینه فقط خودتی اینجور‌موقعا من که فقط با امام زمان حرف میزنم.انقدی که یادش میکنم دلم قرص میشه خیالم راحت.نفس عمیق میکشم حس میکنم نشسته میگه بگو لازم‌نیست ساعت ها حرف بزنم‌ همین الانم ته دلمو خوند دلی که همه حرفاش قاطی پاتیه هم‌نگرانه هم آرزوداره هم‌ناراحته هم بخاطر وجود همچین پدر مهربون و‌دلسوزی خوشحاله...💚

🔮

ست هودی شلوار بنفش با یک پافر مشکی.

123:💚

امشب بعد از چهار روز شیر نخوردنت خیلی اذیت شدم‌ولی‌تو به داد مامانی رسیدی.خیلی درد داشتم ولی الان اومدم توی خواب بهت شیر دادم از سرت افتاده و‌نمیخوردی ولی چون خواب بودی نفهمیدی چیه و نام‌نامیو خوردی منم یکم از دردم افتاد.بعدش گذاشتم زمینو پنج شیش دقیقه فقط زل زدم به صورت نازت.این همه خوشگلی و‌نازی و تودل برویی و هرچی بگم کم گفتم خدا همشو جمع کرده توی صورت مثل ماه ناز گل من گذاشته.انقد شیرین خوابیده بودی دلم‌میخواست فشارت بدم بوست کنم.

امروز البته خیییلی بوسای وحشیانه ای کردم و تو‌میخندیدی اصلا تا وقتی تو‌کوچولویی باید این صورت کوچولوی ناز و‌ پنبه ای خودمو هی ببوسم خب 😍

خیلی عاشقتم دخترم 💚

122: دخترکم..

مامانی از امروز استارت از شیر گرفتنتو زدم.فقط شیر مامانیو‌میخوردی و اصلا به شیرخشک لب نمیزدی .غذام درست نمیخوری.دیگه تصمیم گرفتم از شیر بگیرم‌کم کم‌ تا فقط شیر خشک و‌غذا بخوری .وقتی فلفل زدم دیگه نزدیک‌نمیومدی.الان درد زیادی دارم‌و‌پر از شیره.وقتی داشتی با شیشه‌میخوابیدی من واقعا اشکم دراومد.دلم برای این‌روزات تنگ‌میشه.برای روزایی که شیر میخوردی.بغلت میکردم نازت میکردم.مامانی فکر نکن برای تو سخته.برای منم سخته بخوام‌ از خودم جدات کنم.

این‌روزا وقتی بهت میگم‌میدونی مامانی دوست داره؟؟؟سرتو تکون میدی و متوجه میشی و‌میگی‌اره اره...مامانی جونشو میده برات...

مامانی عاشقته....ماامانی خیلی‌دوستت داره....

من‌خوشبخت ترینم تورو دارم قلب من♥️🩷❤️

121:این داستان…

جاریم زنگ زد که برم خونشون بمونم‌تا بره ارایشگاه برای عروسی.خلاصه که رفتم و عروسیم رفتیمو امروز صبح زنگ زدم بهش میگه از ارایشگاه اومدم انگار بمب زده بودن توخونه تموم ظرفا مونده بود توی ظرفشویی.یکی نبود بگه اخه عن خانوم ظرفای ناهار شام‌دیروزتم مونده بود توی سینکت همرو‌شستم از شبم که مارو‌زابه را کردی حالام‌دوقورتو‌نیمت باقیه چرا دوتا استکان مونده بود روی اپن؟؟؟ واقعا این همه پرویی رو‌ کی‌میتونه تحمل کنه؟؟درسته خوبی برای دخترم تا چیزی به چشمت خوشگل میاد میخری ولی دیگه مگه قراره بیام‌کلفتی خونه تورو‌بکنم؟در‌حد‌توانم ظرفارم شستم دیگه قرار نبود خونه رم‌تمیز‌کنم که🫤

بعد بااین تفاسیر من احمق از صبح نشستم دارم‌فکر‌میکنم کاش براش انجام‌میدادم.درسته تنها چیزی که گم‌نمیشه خوبیه.ولی چرا باید به روم بیاری؟ اونم برای دوتا دونه استکان؟توکه‌میدونستی عروسی خواهرت امکان داره ادم بیاد خونت خب از شب قبلش تمیز‌میکردی‌میرفتی😤

120:

بعد از مدتها به یه برنامه‌ای انقدر خندیدم اولش گفتم این چه چیز مسخره ای بود ولی همینکه میخواستم بزنم یه فیلم دیگه‌ببینیم گرررم شد و قه قهه هام شروع شد....جوکر خیلی باحال بود و‌ من دیر دیدمش💥

از شدت درد گردنم حتی به پهلو خوابیدن یه قوری بلند‌کردن برام درد اور شده دیگه باید از فردا نازگلو‌با دستمال مرطوب تمیز‌کنم‌ دراز بکشم خودش شیر بخوره چون به هیچ عنوان نمیتونم بغل کنم.باید برم دکتر همین گوشی دست گرفتنمم دستمو درد میاره دیگه ببین چییی شدممم