78: مهمه که خودتو خونتو حالتو چطور تحویل فردا میدی

راستش روال زندگی از دستم در رفته بود نمیدونستم چرا انقدر روزا پریشونم و به هیچ کارم‌نمیرسم.روزا تا میومدم از خواب بیدار بشم با کلی ظرف روبرو‌میشدم که باید شسته میشد‌تا میتونستم غذا درست کنم برم مرحله بعد. اما دیشب یکار خوبی کردم کل خونه رو تمیز کردم آشپزخونه روی گاز روی اپن و مبلا.و صبح که بیدار شدم دو ساعت فقط با ناز گلم سرو کله سزدم شد ۱۰:۳۰تازه شروع کردم صبحانه خوردم.بعدش دیگه ناهارو بار گذاشتم.امروزم سعی میکردم خونه بهم نریزه ظرف درمیومد فوری میشستم خشک‌میکردم‌میذاشتم سرجاش.خلاصه روز خوبی بود.نازگلم دخترخوبی بود.

الانم میخوام برم سراغ سی دیا و یکم ایراد اندامیارو ببینم البته قبلا دیدم.دوباره باید مرور شه.

75:  شمال

یه مسافرت دوروزه اومدیم شمال و خیلی خوش گذشت .توی شمال انقدر شهرکای خوشگل و لاکچری تمیز هست که کاش میشد کلا میومدیم اینجا زندگی میکردیم.

دخترم که ماشاالله وزنش زیاد شده و بنیه بدنم نمیکشه زیاد بغلش کنم کمرم درد میگیره.خیلی اذیت کرد چون نمیذاشتم چهاردستو پا بره زمین کثیف بود.کلا تو بغل منو باباش بود.الانم توماشین دراز کشیدیم من الان باخیال راحت کوشی گرفتم دستم.

ویلاش خیلی خوشگل بود و شهرکش‌خیلی لاکچری.این اخرشم دلم میخواست پاراسل سوار شم که وقت نشد.الانم رفتم تو قیافه چون اصلا حوصله حرف زدم ندارم

حالا تجربه توی این سفر:کلا باید کارخودتو بکنی به کسی دستور ندی چی کار کن نکن خودت جمعو جور کنی بقیه کردن که کردن نکردنم به درک. سکوت کنی هیچی نگی نخوای وقتی سکوت کنی ناخودآگاه همه چی‌به‌نفع خودت تموم‌میشه

74

خدای مهربونم سلام.

امروز یه تلنگری بهم زدی یه حس عذاب وجدان بهم دادی تا دیگه هیچ وقت پشت سر کسی حرف نزنم.به داشته های کسی حسادت نکنم.خودمو با کسی مقایسه نکنم.کسیو قضاوت نکنم.خدایا تا به الان هرکاری کردم هر حرفی زدم منو ببخش و به دل اون بنده هاییم که حقی به گردنم دارن بنداز منو ببخشن.

ازت میخوام همه و همه داداشا و آبجیای خودم و همسرم پدر مادرامون غرق در سلامتی و خوشبختی رزق و‌روزی و شادی و خوشبختی باشن.

خدایا خبر بد‌هیچ‌کدوم از عزیزامو به گوشم‌نرسون الهی آمین😔

73

زندگی و آدم ها خیلی پیچیده تر از اون چیزی هستند که فکر میکنی.تا به یک سنی فکر میکنی همه شبیه حرفهاشون هستند اما از یک‌جایی ببعد میفهمی اینطور نیست.شاید از وقتی که خوشبختی یا داری کاری انجام‌میدی یا مهارتی یاد میگیری و‌موفقی شاید وقتی پولداری بقیه دیگه شبیه حرفاشون نباشن و‌از پشت نقابشون چهره دیگشونو از تو پنهان کردن.این آدم ها از ابتدا همچین ذاتی داشتن.اما حالا چون مثل تو‌نمیتونن باشن حسادت میکنن.

خیلی سخته آدم‌ها رو‌بشناسی.چون اونقدر خصلت های بدی درونمون رشد کرده که نمیذارن آدم‌خوبی باشیم.دوره و‌زمونه خیلی بدی شده.

اگه بین دوتا دوست رقابت وجود داشته باشه تا یه مدتی باعث پیشرفتشون میشه یعنی خدا تا یه زمانی اون هارو‌سر راه هم قرار داده بعد از اون شاید از پشت که بهم حسادت میکردن راهشون از هم جدا بشه.آدم‌ها میرن و‌میان و‌هر کدوم یه درسی به ما میدن

چه درسی از آدم‌های اطرافت گرفتی؟