154: دوتا تجربه مهم

از اين مهمونی چندتا تجربه بدست اوردم.

۱.ظرف‌یکبار مصرف یا پلاستیک اماده کنم کسی غذاشو‌نخورد ظرف خودمو ندم.

۲.خودم برم همه چیو تقسیم کنم سهم هرکسیو بریزم ببره.

۳.موقع عکس گرفتن و‌...ب بقیه دستور ندم چرا باید همش خودم‌مدیریت کنم؟ول‌کنم

۴.حرص نخورم

….سلام j

یکم حالم مساعد نیست نزدیک یماهه دلو دماق زندگی ندارم ...چی بگم حرفی نیست بزنم..حرفای تکراری جواب سوالای تکراری ..حس ترس دوباره اصلا دلم‌نمیخواد راجع‌به‌این‌موضوع دیگه‌با‌احدی حرف بزنم..

فقط دلم یه اتفاق حال خوب کن میخواد همین و بس

اشکال نداره همین صله رحم وبلاگی کفایت میکنه کاش توام یکم ازخودت میکفتی

153: خودمو كشيدم كنار

این روزا خودمو کشیدم کنار از همه چیز همه آدما حتی حوصله آشپزی هم‌ندارم.

میخوام آروم بمونم واکنش نشون ندم کاش حتی کسی سراغم نیاد

ولی یه مدت دیگه دلم‌میخواد یکی بهم پیشنهاد بده بگه بیا بریم بیرون بیا بریم مسافرت بیا خونمون شام!

این روزا من خیلی تنهام هم از طرف خانواده خودم هم همسرم.بعد ازون داستان ترسم چند برابر شده فکر میکنم یکی میخواد بزور بیاد تو.

تا به امروز همیشه پیشنهادای تفریحی مهمونی دورهمی بامن بود ایده های قشنگ میدادم ولی دیگه نه بسه...انگار تا وقتی من هستم،بقیه هم هستن!

الان که خودمو کشیدم عقب میبینم واقعا این من بودم باعث میشدم باهم باشیم.

حتی تا به الان من پیشنهاد مسافرت و خرید و تفریح به همسرم میدادم،الان بعد اون داستان دلم نمیخواد از خونه برم بیرون چون بعد ترس بعد از رسیدن دارم.

و حالا که بعد از مدتی من چیزی نمیگم ترجیح میدم خونه باشم حتی هیچ پیشنهادی از طرف اون هم مطرح نمیشه!!

و من تصمیم گرفتم این هفته جمعه صبح خودم تنهایی بزنم بیرون البته اگه تا پنج شنبه شب چیزی نگه تنها صبح جمعه میرم شوش و بازار بچه رم میسپرم بخودش.

چون تاالان فقط حرفای من شنیده میشد ولی منم دوست داشتم یکی بهم پیشنهاد اینجوری بده...یکی ازم تعریف کنه بگه باهات خوش میگذره

من همیشه نکات مثبت بقیه رو بهشون گفتم حتی وقتی اکه باهاشون بهم‌خوش بگذره یا حتی وقتی غذاشون خوشمزه باشه و...ولی کسی اینارو بمن نگفته..

من واقعا تشنه شنیدن این چیزام ....

152: دستای کوچولوت

امروز صبح وقتی بابا مامانمو همسرم رفتن نازگلی بیدار شد.

دخترم امروز کلی خدارو شکر کردم بخاطر بچه سالم و بااحساسی که بهم‌داده.بهم گفتی سرتو بلند کن سرمو بلنو کردم دستتو گذاشتی زیر صورتم اون یکی دستتم انداختی دور گردنم بغلم کردی 😍 بعدش یکم نگام کردی فقط انگشت شستتو روی گونم میکشیدی نازم‌میکردی اینارو‌تو کی یاد‌گرفتی؟؟چرا اینقدر از‌همین حالا مهربون شدی قلب من😍😍😍😍