135:خدایاپناهم باش
چقدر زندگی پیچیدست..
چقدر نمیشه به کسی اعتماد کرد..
چقدر بدبین شدم..
چقدر امشب اون آدم حال بهم زن بود..(ب)
آیا رفتارش از روی سیاست بود یا واقعا خودش بود؟
چقدر دچار دوگانگی شدم..
کاش یه قسمت از زندگیم که فقط خودم میدونم انقدر منونترسونده بود ومیتونستم با فراغ بال زندگی کنم به بچه بعدی فکرکنم حتی
دوباره میگم چقدر دچار دوگانگیشدم..
دوگانگی نسبت به چی؟
راستش موندم محبت کنم یا نکنم ؟راستش نمیدونم آدما باهام همونطور که توی ظاهرخوبن توی باطن هم خوبن؟
اینداستان کثیفو تا صبم بنویسم تمومی نداره.
بقول بابام نباید زیاد به ذات خدا فکرکرد.اینکه خدا چیه کیه اخرش به جاهای خوبی ختمنمیشه.
ولی داستان رابطمبا ادما همیشه برام قصه رنج آوری بوده.
خیلیکمپیشمیادازآدما خوشم بیاد سختگیرمتوی رابطههام.
ولی ای کاش اوناتفاقنمیفتاد من هنوز قلبم بهدردمیادفقط امیدوارمتکرارنشه.
منتوی ایندنیای کثیف تنها کسی روکه برام لطیفه مثل برگ گل ، پاکه زلاله یه فرشته بی بال آسمونی کهخدا گذاشته توی بغلم تنها دخترمه..
تنها کسیکه توی ایندنیا عاشقانه دوسش دارم.دخترمه.فقط همیشه از خدا میخوام هیچ بچه ای از محبت و حضور و توجه پدر مادرش محرومنمونه ودختر منم درکنار ما بزرگ بشه.
خدایا هیچعشقیو تبدیل بهنفرت نکنالهی آمین